خوشبوی


معنی انگلیسی:
musky, rich

لغت نامه دهخدا

خوشبوی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) معطر. عطردار ( ناظم الاطباء ). عاطِر.طیّب. عَبَق. عابِق. مطیَّب. طیّب الرایحه. عَطرالرایحه. طیّبه. ( یادداشت بخط مؤلف ). خوشبو :
وزبر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گه رفتن فرازآمد بجست.
رودکی.
چون خط معشوق نیست تازه و خوشبوی
از غم آنست سوکوار بنفشه.
رفیعالدین مرزبان فارسی.
خیز و پیش آر از آن می خوشبوی
زود بگشای خیگ را استیم.
خسروی.
تا لاله خودروی نگردد چو گل سیب
تا نرگس خوشبوی نگردد چو گل نار.
فرخی.
لاله خودروی زاید باغ بچه نوبهار
نرگس خوشبوی زاید راغ بچه مهرگان.
فرخی.
باد خوشبوی دهد نرگس را مژده همی
که گل سرخ پدید آمد از پرده همی.
منوچهری.
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که بچشم تو چنان آید چون درنگری.
منوچهری.
باده خوشبوی مروق شده ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار.
منوچهری.
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزادیار.
منوچهری.
نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فرازآور و بربط بنواز.
منوچهری.
خاصه چنین گل که از این رنگین تر و خوشبوی تر نتواند بود. ( تاریخ بیهقی ).
بود سیب خوشبوی بر شاخ خویش
ولیکن به جامه دهد بوی بیش.
اسدی.
نیش نهان دارد در زیر نوش
سوسن خوشبویش چون سوزن است.
ناصرخسرو.
گل خوشبوی پاکیزه ست اگرچند
نروید جزکه در سرگین و شدیار.
ناصرخسرو.
شاید که به جان تنْت شریف است ازیراک
خوشبوی بود کلبه همسایه عطار.
ناصرخسرو.
وگر دشوار می بینی مشو نومید از آسانی
که از سرگین همی روید چنین خوشبوی ریحانها.
ناصرخسرو.
شود به بستان دستان زن و سرودسرای
به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم.
سوزنی.
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بی وفا
لیک نگفتم که هست گل زتو خوشبوی تر.
خاقانی.
من نیز بدان گلاب خوشبوی
خوش میکنم آب خود بدین جوی.
نظامی.
گشاد آنگه زبان چون لاله بشکفت
چو بلبل با گل خوشبوی خود گفت.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

معطر عطردار
( خوشبو ی ) ( صفت ) آنچه که دارای بوی خوش باشد معطر .

پیشنهاد کاربران

غالیه بار. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) به معنی غالیابار است که کنایه از بوی خوش دهنده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . غالیه بخش :
مگر که غالیه میمالی اندرو گه گاه
وگرنه از چه چنان تافته است و غالیه بار.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
ناز از تو سزد بر من مسکین که تو ایدون
با طره مشکین و خط غالیه باری.
فرخی.
گرنه ز سر زلف بخم خیزد هر شب
باد سحری ، از چه سبب غالیه بار است ؟
سروش اصفهانی.

بپرس