خوش گوشت

/xoSguSt/

معنی انگلیسی:
sweetbread, giving a delicious meat, whose wound is easily healed, pancreas

لغت نامه دهخدا

خوش گوشت. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) آنکه جراحت تن او زود ملتحم شود. || خوش ادا. خوش خلق. آنکه با همه جوشد. مقابل بدگوشت. || حلال گوشت. پاکیزه گوشت. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) لوزالمعده. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آنکه جراحت تن او زود ملتحم شود یا خوش ادا خوش خلق .

مترادف ها

eatable (صفت)
خوردنی، ماکول، خوش گوشت

edible (صفت)
خوراکی، خوردنی، ماکول، خوش گوشت، چیز خوردنی

good-humored (صفت)
خوش گوشت، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت

good-humoured (صفت)
خوش گوشت، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت

good-natured (صفت)
مهربان، خوشخو، ملایم، خوش گوشت، خوش قلب، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت، خوش جنس

پیشنهاد کاربران

بپرس