خوش گذرانی
/xoSgozarAni/
مترادف خوش گذرانی: الواطی، تعیش، تن آسانی، تنعم، خوشی، شادخواری، عیاشی، عشرت طلبی، عیش مشربی، کامجویی، لذت جویی، نوش خواری
متضاد خوش گذرانی: تن آسانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
هرزگی، عیاشی، خوش گذرانی
شراب خواری، عیاشی، خوش گذرانی
خوش گذرانی
خوش گذرانی، صدای تیز شیپور و بوق یا سوت
خوش گذرانی
خوش گذرانی، زیاده روی، افراط
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کامرانی
ترف
نای و نوش . [ ی ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خوشگذرانی . لهو و لعب . نا و نوش : پسر از لذت نای و نوش این سخن در گوش نیاورد. ( گلستان ) .
خفض
تن پروری
لذت جویی
عیش و نوش
چلچلی
رفاغ
عشرت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)