خوش گذران
/xoSgozarAn/
مترادف خوش گذران: شادخوار، نوش خوار، عشرت طلب، عشرت جو، عیاش، عیش طلب، کام جو، کام طلب، لذت جو، عیش مشرب ، تن آسا، تن پرور
متضاد خوش گذران: محنت کش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه زندگی را بخوشی گذراند عیاش . ۲ - تن پرور بیمار .
فرهنگ عمید
مترادف ها
عیاش، خوش گذران، ساکن شهر سیباریس
عیاش، خوش گذران
خوش گذران
عیاش، خوش گذران
خوش گذران
عیاش، خوش گذران، پر هیاهو
مجلل، خوش گذران، پرنعمتی، دارای زندگی تجملی
خل، سبک، بی قید، سبک مغز، خوش گذران، بی فکر
عیاش، بی بند و بار، خوش گذران
شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران
شوخ، خوش گذران، بازیگوش، تفریحی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بشاش . . . . خوش مشرب . . .
خوش معاش
( آدم ) خوش گذران
reveller
( reveler )
تن آسا، عیاش، هوسران
تنآسا
کامجو
عیاش
کامران