خوش و بش

/xoSobeS/

مترادف خوش و بش: احوال پرسی، حال پرسی، چاق سلامتی

معنی انگلیسی:
courtesies

لغت نامه دهخدا

خوش و بش. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ادای احترام بمهمان بگفتار و پرسش. هش و بش عربی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ادای احترام به مهمان بگفتار و پرسش

فرهنگستان زبان و ادب

{small talk} [اعتیاد] عمومی ترین مهارت در مصاحبۀ انگیزشی شامل حرکات چهره و سلام و خداحافظی و پرسش دربارۀ موضوعات عمومی و روزمره و طرح گفتگوهای کوتاه

واژه نامه بختیاریکا

دست تمنا؛ خوشُ و دُش

پیشنهاد کاربران

لذت بردن از گفتگو با مخاطب
دل و قلوه گرفتن ، صحبت کردن ، گفتگو کردن ، احوالپرسی ،

بپرس