خوشمزه. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) عذب. گوارا. لذیذ. ( یادداشت مؤلف ) : ای خردمند گمان بر که جهان خوب درختی است که بر او اهل خرد خوشمزه و بوی ثمارند.
مطبوع، خوش طعم، لذیذ، خوش مزه، دندان مز، باب دندان
zesty(صفت)
خوش مزه، با مزه، بارغبت
flavored(صفت)
خوش مزه
zestful(صفت)
خوش مزه، با مزه، بارغبت
sapid(صفت)
مطبوع، خوش مزه، با مزه
gustable(صفت)
خوش مزه، چشیدنی
interesting(صفت)
خوش مزه، مشغول کننده
jestful(صفت)
خوش مزه
فارسی به عربی
مضحک حساس , لذیذ , مترف
پیشنهاد کاربران
خوشمزه واژه ای فارسی و به معنای گوارا می باشد که از دو بخش ساخته شده است : 1 - خوش واژه ای فارسی است و که در فارسی میانه نیز به همان شکل تلفظ می شده است و معنای خوب و زیبا دارد. 2 - مزه واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �mazag� یا �mečag� در فارسی میانه و به معنای چشیدن یا درک طعم می باشد .
گوارا
باب دندان
Very delicious food غذای خیلی خیلی خوشمزه
اشپزی
Tasty
gourmet
A delicious things یک چیز خوشمزه ایی است
ملیح
delicious example: the supe was delicious we ate the delicious food