خوش مذاق. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( ص مرکب ) خوش طعم. نیکو در مذاق. نکو در دهان. خوشمزه : طعم رطب اگرچه لذیذ است و خوش مذاق کی به بود بخاصیت از قند عسکری.مجد همگر.شعری به خوش مذاقی چون چاشنی وصل کلکی به نقشبندی چون صورت خیال.مجد همگر.