خوش محضر. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ض َ ] ( ص مرکب ) خوش مجلس. آنکه حضورش ملال آور نیست. خوش نشست و برخاست. مقابل بدمحضر. || خوب ظاهر. مقابل خوش مخبر.
affable (صفت)دلجو، خوش برخورد، مهربان، خوش محضر، خوشخو، خوش رفتار، خوشروneighborly (صفت)خوش محضرcommunicable (صفت)خوش محضر، قابل ارتباطneighbourly (صفت)خوش محضر