خوش محاوره

لغت نامه دهخدا

خوش محاوره. [ خوَش ْ / خُش ْ م ُ وَ / وِ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) خوش گفت و شنود. خوش صحبت. خوش اختلاط : و ابوعلی محمد مردی فاضل بوده است و بغایت پرهیزگار و خوش محاوره و خوش منظر و فصیح... و دانا و عاقل. ( تاریخ قم ص 217 ).

فرهنگ فارسی

خوش گفت و شنود خوش صحبت

پیشنهاد کاربران

بپرس