خوش طبعی. [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] ( حامص مرکب ) مزاح. فکاهت. طیبت. شوخی. مطایبه. مفاکهة. دعابه. مداعبه. لاغ. || خوشدلی. خوشحالی : شعر حسان بن ثابت را به خوش طبعی شنودپادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام.سوزنی.به خوش طبعی جهان میداد و می خوردقضای عیش چندین ساله می کرد.نظامی.
vivacity (اسم)چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتیtalent (اسم)استعداد، نعمت خدا داده، خوش طبعی، ژنی، درون داشتbuoyancy (اسم)شناوری، رانش، خاصیت شناوری، شادابی روح، خوش طبعیcleverness (اسم)خوش طبعیgenius (اسم)استعداد، خوش طبعی، ژنی، دماغ، نابغه، نبوغsanguinity (اسم)خوش طبعی، قرابت نسبی، دموی بودن، هم خونی