خوش صحبتی

لغت نامه دهخدا

خوش صحبتی. [ خوَش ْ / خُش ْ ص ُ ب َ ] ( حامص مرکب ) خوش زبانی. خوش تقریری. خوش سخنی. || خوش معاشرتی. خوش رفتاری :
گرچه باناز امامی است به همسایگیت
تو ز خوش صحبتیش باطرب و بانازی.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

خوش گفتاری نیکوسخنی .

مترادف ها

silver tongue (اسم)
خوش زبانی، خوش صحبتی

smooth tongue (اسم)
خوش زبانی، خوش صحبتی

پیشنهاد کاربران

بپرس