خوش زبانی. [ خوَش ْ / خُش ْ زَ ] ( حامص مرکب ) خوش بیانی. خوش تقریری. خوشگوئی. خوش سخنی : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی.فرخی. || نرم گویی : و آنگه به کلید خوش زبانی بگشاد خزانه نهانی.نظامی.با من آن مه به خوش زبانیهاکرد بسیار مهربانیها.نظامی.
eloquence (اسم)عبارت سازی، فصاحت، سخنوری، شیوایی، علم فصاحت، علم بیان، طلاقت لسان، خوش زبانیoratory (اسم)عبارت سازی، فصاحت، سخن سرایی، خوش زبانی، فن خطابه، فصاحت و بلاغت، سخن پردازی، شیوه سخنرانی، علم بدیعsilver tongue (اسم)خوش زبانی، خوش صحبتیsmooth tongue (اسم)خوش زبانی، خوش صحبتی