خوش ریخت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
حساس، خوش ریخت، لاغر، لطیف، باریک، ظریف، خوش طعم، نازک بین، خوش مزه
دلپذیر، مطبوع، خوش ریخت، فرخ، برازنده، ظریف، ملیح
خوش ریخت، خیال اندیش
مطبوع، خوش ریخت، خوش طعم
خوش ریخت، شکیل، خوش اندام، خوش بر و رو، خوش ترکیب
خوش ریخت، اراسته، پاکیزه
خوش ریخت، خوش اندام، خوش هیکل
خوش ریخت
پیشنهاد کاربران
خوش هیکل