خوش دمش ؛ که خوش بدمد. که به خوشی وزد. خوش نفس. خوش دم :
بر سر آمد گوهر تیغ تو در روز نبرد
بر سر آید هرکه را زآن دست باشد پرورش
مقتبس از شعله رایت شعاع آفتاب
مستعار از نفخه خلقت نسیم خوش دمش.
کمال اصفهانی.
بر سر آمد گوهر تیغ تو در روز نبرد
بر سر آید هرکه را زآن دست باشد پرورش
مقتبس از شعله رایت شعاع آفتاب
مستعار از نفخه خلقت نسیم خوش دمش.
کمال اصفهانی.