خوش خیالی

/xoSxiyAli/

لغت نامه دهخدا

خوش خیالی. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ / خیا ] ( حامص مرکب ) عمل خوش خیال. خوب دلی. مقابل بدخیالی. || غفلت و بی پروایی و بی فکری. || سماجت : خوش خیالی گرفته فلانی ؛ دنه گرفته او را. دنگش گرفته. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عمل خوش خیال خوب دلی

پیشنهاد کاربران

بپرس