دیکشنری
مترجم
بپرس
خوش خوراکی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
خوش خوراکی. [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل خوش خوراک. بامزگی. خوش مزگی. خوش طعمی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها