خوش خلق
/xoSxolq/
مترادف خوش خلق: خلیق، خوش اخلاق، خوشخو، گشاده رو، نیک خصلت، نیک خلق، نیکخو
متضاد خوش خلق: بدخلق
برابر پارسی: خوشخوی، خوش خوی، خوش رفتار | ساویز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
دیری، خوشخو، ملایم، خوش خلق، خوش اخلاق
خوب، مهربان، خیر، خوش خلق، خوش مزاج، خوش جنس، با محبت، مشفق، مهربانی شفقت امیز
خوش گوشت، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت
خوش گوشت، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت
مهربان، خوشخو، ملایم، خوش گوشت، خوش قلب، خوش خلق، خوش مزاج، خوش نیت، خوش جنس
مهربان، دلپذیر، خوش خلق
خوش خلق، دارای اخلاق نیکو، نیکو خصال، دارای صفات حسنه، مرتب و منظم
پیشنهاد کاربران
ددمی
سیرت
سیرت
خوش لعاب . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ُ / ل َ ] ( ص مرکب ) خوش خلق . مقابل بدلعاب . بجوش . مرافق .
ساویز. . . . .
بشاش
ساویز