خوش خصال. [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ ] ( ص مرکب ) نیکوطبیعت. متواضع. آراسته و پاکیزه سرشت. نیک خوی. ( ناظم الاطباء ). آنکه خصلت نیکو دارد. آنکه ذات پاک دارد. ( یادداشت مؤلف ) : تو ز خودکی گم شوی ای خوش خصال چونکه عین تو ترا شد ملک و مال.مولوی.