خوش خبری

/xoSxabari/

لغت نامه دهخدا

خوش خبری. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ ب َ ] ( حامص مرکب ) نویدنیک. مژده. ( ناظم الاطباء ). عمل خوش خبر :
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است
که مژده طرب از گلشن سبا آورد.
حافظ.
- امثال :
بی خبری ، خوش خبری است .

فرهنگ فارسی

نوید نیک مژده

پیشنهاد کاربران

بپرس