خوش جوش

لغت نامه دهخدا

خوش جوش. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) سماور یا دیگی که زود بجوش آید. || کنایه از خوش ترکیب. || کنایه از شخصی که زود با دیگران دوست شود.

فرهنگ فارسی

سماور یا دیگی که زود بجوش آید یا کنایه از خوش ترکیبی .

پیشنهاد کاربران

بپرس