خوش تابی

لغت نامه دهخدا

خوش تابی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) مقابل بدتابی. خوب تابی. نیکوتابی. نیک تابی. نکوتابی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تاب و تابیدن شود.

فرهنگ فارسی

مقابل بدتابی خوب تابی

گویش مازنی

/Khosh taabi/ شوخی - تحمل سخن تلخ با خوشرویی

پیشنهاد کاربران

بپرس