خوش برش
مترادف خوش برش: برش دار، قاطع، کاردان، مدبر، خوش دست، خوش دوخت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
خوش قطع. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ ] ( ص مرکب ) خوش شکل . خوش ترکیب . با اندازه ٔ نیک . به اندازه بریده شده . ( ناظم الاطباء ) . چیزی که اندازه ٔ آن متناسب و موزون باشد. خوش برش . ( یادداشت مؤلف ) .