خوش باور

/xoSbAvar/

مترادف خوش باور: خوش پندار، خوش خیال، خوش گمان، دهن بین، زودباور، ساده، ساده دل، ساده لوح، صاف وساده

متضاد خوش باور: بدباور، دیرباور

معنی انگلیسی:
credulous, dewy-eyed, simple-minded, simpleton

لغت نامه دهخدا

خوش باور. [ خوَش ْ / خُش ْ وَ ] ( ص مرکب ) زودباور. آنکه هر گفته را راست دارد و همه کس را استوار داند. مقابل دیرباور یا بدباور. یقنه. میقان. میقانه. ذویقین. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه زود و بسادگی هر چیز را باور کند زود باوری .

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که خبر یا سخنی را زود باور می کند، ساده دل، ساده لوح، زودباور.

فارسی به عربی

سریع التصدیق

پیشنهاد کاربران

بپرس