خوش باش

/xoSbAS/

لغت نامه دهخدا

خوش باش. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( نف مرکب ) خوشباشنده. || خوش آمد که تملق باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || خوش آمدگو :
بغفلت عمر شد حافظ بیا با ما بمیخانه
که شنگولان خوشباشت بیاموزندکاری خوش.
حافظ.

خوش باش. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِ مرکب ) زمینهایی که بکسی که طرف میل باشد می بخشند بشرطی که آن شخص چیز کمی بصاحب داده و در وقت احضار بخدمت دیوانی حاضر باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(خُ ) (اِمر. ) تهنیت ، تبریک .

دانشنامه عمومی

خوش باش (آلبوم کایلی مینوگ). «خوش باش» آلبومی از هنرمند اهل استرالیا کایلی مینوگ است که در سال ۱۹۸۹ میلادی منتشر شد.
عکس خوش باش (آلبوم کایلی مینوگ)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

greeting (اسم)
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده

hail (اسم)
سلام، درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام بر شما باد، سلام کردن، طوفان همراه با تگرگ

welcome (اسم)
خوشامد، خوش آمد، خوش باش

فارسی به عربی

برد

پیشنهاد کاربران

بپرس