خوش اوردن

لغت نامه دهخدا

( خوش آوردن ) خوش آوردن. [ خوَش ْ / خُش ْ وَ دَ ] ( مص مرکب ) خوب آوردن. موافق میل آوردن. کارها بر اثر تقدیر موافق. ( یادداشت مؤلف ). || تملق کردن. تملق گفتن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خوش آوردن بکسی ؛ طبق میل او گفتن. تملق گفتن. برای تملق او گفتاری یا کرداری را بجای آوردن.

فرهنگ فارسی

( خوش آوردن ) آنکه خوب می آورد موافق میل آوردن

پیشنهاد کاربران

بپرس