لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
خوش طالعی خوش اختری
پیشنهاد کاربران
معنی اصطلاح - > طاس کسی خوب نشستن
شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن
مثال:
این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.
شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن
مثال:
این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.