خوش ادا. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] ( ص مرکب ) خوش اطوار. نیکواطوار. خوش احوال. ( یادداشت مؤلف ). شیرین حرکات : غمزه اش از من بفرض گر طلبد جان بقرض نیست نگویم که هست وام ستان خوش ادا.آقا شاپوری ( از آنندراج ).|| خوش گوشت. مقابل بدادا. ( یادداشت مؤلف ).
( صفت ) ۱ - کسی که حرکات و ادا و اطوارش مطبوع باشد مقابل بد ادا . ۲ - کسی که طرز بیانش مطبوع باشد مقابل بد ادا .
خوش چم و خم . [ خوَش ْ / خُش ْ چ َ م ُ خ َ] ( ص مرکب ) خوش رفتار. خوش ادا. خوش اطوار. خوش حرکت .ملوس+ عکس و لینک