خورگاه. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِ مرکب ) بنائی که آفتاب گیر باشد برای زمستان. آفتاب رو. برآفتاب. خورتاب. ( یادداشت مؤلف ) : وقت منظر شد و وقت نظر خورگاه است دست تابستان از روی زمین کوتاه است.
منوچهری.
فرهنگ فارسی
بنائی که آفتاب گیر باشد برای زمستان آفتاب رو بر آفتاب خورتاب .