خوروران

لغت نامه دهخدا

خوروران. [ خوَرْ / خُرْ وَ] ( اِ مرکب ) مغرب. خوربران. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مغرب خوربران

پیشنهاد کاربران

با سلام واحترام واژ۰ خوروارن در کردی ب صورت خور آوا تلفظ میشه و بعنی جای ک خورشید غروب می کنه در واقع از دو بن تشکیل شده خور ب معنی خورشید و آوا ب معنی ناپدید شدن

بپرس