خورهد

لغت نامه دهخدا

خورهد. [ ] ( اِخ ) نام دهی است ، بدین دیه چهار ستونی است از سنگ مدور و متساوی که در آن هیچ فرجه و نقصانی و زیادتی نیست گوئیا آن ستونها تراشیده اند و یک سنگست... و الیوم بیفتاده است و بدین دیه حوضهای طولانی بوده از سنگ مثل جویها و آجر و سنگهای آن چنان درهم بوده اند که گوئیا مجموع یکپاره است و اهل آن دیه گوسفندان خود را برابر آن دوشیده اند و در این حوضها روان گردانیده تا بدیه آمده است و اهل هر جویی شیر گوسفندان خود بقسطی که میان ایشان جاری و معلوم بوده است فراگرفته و برداشته اند و بدین دیه چشمه ای است... همه اوقات خشک. ( از تاریخ قم ص 69 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس