خورنگاه

لغت نامه دهخدا

خورنگاه. [ خوَ / خ ُ رَ ] ( اِخ ) خورنق است که عمارت بهرام گور باشد.( برهان قاطع ). یکی از دو قصری که نعمان جهة بهرام ساخته بود. ( ناظم الاطباء ). خورنگه. || ( اِ مرکب ) پیشگاه خانه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). ایوان که جای افتادن آفتاب باشد چه شهریاران فارس برابرآفتاب غذا میخوردند و برای عبادت جای دیگر می ساختند. ( از انجمن آرای ناصری ). خورنگه. خورگه. || دارالضیافة. ( یادداشت مؤلف ). خوردنگه. خورنگه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاخ با شکوه کوشک با جلال .

فرهنگ معین

(خُ رَ ) (اِ. ) نک خورنق .

فرهنگ عمید

۱. جای طعام خوردن.
۲. اتاق ناهارخوری.
۳. قسمتی از کاخ یا کوشک که جای غذا خوردن پادشاه و کسان او بوده است.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خورنگاهخورنگاهخورنگاهخورنگاه
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515