خورمیز
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خورمیز روستایی بزرگ با تمدن چند هزار ساله و مردمانی زحمت کش با خوی دفاعی و جنگاورانی مسلط به فنون، مکر و سیاست های قدیم و جدیدجنگی. . باج نمیدهند و باج نمیگیرند . . .
خورمیز بزرگترین دهستان شهرستان مهریز ازاستان یزد است و شامل دوبخش خورمیز علیا وسفی می باشد از جمله جاذبه های گردشگری آن قلعه باستانی است که برسرتپه بیک آباد واقع است . محصولات عمده کشاورزی آن گندم وجو،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
انار، توت وآلوچه وانجیرمی باشد . اسم آن از دوران تسلط یزد گرد سوم وآیین زرتشت براین نواحی گرفته شده است که در اوایل به اسم هورمز وسپس هورمیز ودر آخربه خورمیز تغییر نام یافته است .
خورمیز نام منطقه ایست باستانی در جنوب شهر مهریز ، استان یزد. بنظر می رسد معرّب و تغییریافته ی واژه ی �هورمزد� بمعنای خدای خوبیها ( اهورامزدا ) باشد. قلعه ای باستانی با نشانه های زرتشتی در محل کنونی روستای خورمیز واقع است
خور به معنی افتاب میز به معنای صفحه پذیرایی در واقع معنی خورمیز میتواند بستر افتاب باشد