دیکشنری
مترجم
بپرس
خورمی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
خورمی. [ خوَرْ / خُرْ، رَ ] ( اِخ ) شادی. خرمی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خرمی شود.
گویش مازنی
/Khoormi/ از مراتع نشتای عباس آباد
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها