خورشیدرخ
فرهنگ اسم ها
معنی: آن که چهره اش چون خورشید می درخشد
برچسب ها: اسم، اسم با خ، اسم دختر، اسم فارسی، اسم کهکشانی
لغت نامه دهخدا
کتایون خورشیدرخ پرز خشم
به پیش پسر شد پر از آب چشم.
فردوسی.
او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخنست مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره لقاست.
فرخی.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید