خورشیدطلعت. [ خوَرْ / خُرْ طَ ع َ ] ( ص مرکب ) کنایه از خوش صورت. خوبروی. جمیل. خورشیدچهره : صدر زمین تواضع و خورشیدطلعتی وز طلعت تو تافته خورشید بر زمی.سوزنی.ملک را دو خورشیدطلعت غلام بخدمت کمر بسته بودی مدام.سعدی ( بوستان ).خورشیدطلعت مریخ رزم. ( حبیب السیر جزء 12 از ج 2 ).