خورشید سواران

لغت نامه دهخدا

خورشیدسواران. [ خوَرْ / خُرْ س َ ] ( اِ مرکب ) سحرخیزان. شب بیداران. عیسی رتبگان. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ) :
سایه خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب.
نظامی.
|| فرشتگان. ( برهان قاطع )( ناظم الاطباء ). || مقربان پادشاه. || آنان که بوقت گرما سوار شوند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سحر خیزان شب بیداران

پیشنهاد کاربران

خورشید سواران:کسانی که خورشید بر آنها سوار می شود ، کارگران و برزگر ان که در برابر خورشید کار می کنند .
( ( سایه خورشید سواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 204 . )

بپرس