خورشیدتاب. [ خوَرْ / خُرْ ] ( ص مرکب ) درخشان. تابنده. رخشان : آفتاب و سایه خواندن شاه را زیبا بودآفتاب سایه هیئت سایه خورشیدتاب.سوزنی.نهاده یکی خوان خورشیدتاب بر او چار کاسه ز بلّور ناب.نظامی.