خوردن و شکستن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ن ُ ش ِ ک َ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عشرت کردن. خوش خوردن. ( یادداشت مؤلف ) : امیر عمرو را دستوری داد تا به خوردن و شکستن مشغول شد. ( تاریخ سیستان ). گوید از عمر و ز شادی چه بود خوشتر مکن اندیشه ز فردا بخور و بشکن.