خوراژ

پیشنهاد کاربران

خوراژ: بازجاوی. نشخوار.
نمونه: خسب وخفت اسب ها، دم سایی قره، خوراژ بادی. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۳۴ ) محمدجعفر نقوی
خوراژ / kh�r�zh : نشخوار.
مانند: تنها صدای جویدن شتر که گاه جویده را زیر دندان ها خوراژ می کرد.
کلیدر
محمود دولت آبادی

بپرس