خورانی

لغت نامه دهخدا

خورانی. [ خوَ / خ ُ ]( حامص ) عمل خوران. عمل خوردن غذا. اکل. مقابل ناخورانی که امساک و خودداری از خوردن است : یکی گفت مرا وصیتی کن گفت رستگاری تو در چهار چیز است : ناخورانی وبیخوابی و تنهایی و خاموشی. ( تذکرةالاولیاء عطار ).

فرهنگ فارسی

عمل خوران عمل خوردن غذا

پیشنهاد کاربران

در زبان کردی خور بمعنی شر شر آب چشمه است و خوران نام منطقه ای خوش آب و هوا با چشمه مشهور خوران است که در شهرستان ایوان استان ایلام از نقاط ییلاقی و خوش آب و هوا می باشد

بپرس