خودپسندی. [ خوَدْ / خُدْ پ َ س َ ] ( حامص مرکب ) تکبر. غرور. نخوت. ( ناظم الاطباء ). خودستایی. کبر. ( یادداشت بخط مؤلف ) : نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدارخودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.
self-confidence (اسم)اعتماد بنفس، خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، از خود راضی گری، غرور بیجا، اعتماد بخودegotism (اسم)خود بینی، خودپسندی، خود پرستی، قابلیت نانیتself-satisfaction (اسم)خود خوشنودی، خودپسندی، خود خوشایندی، از خود راضی گری، ارضاء نفسegocentrism (اسم)خود بینی، خودپسندی، خود پرستیselfhood (اسم)شخصیت، خودپسندی، فردیتself-admiration (اسم)خودپسندی، تحسین خودself-assertion (اسم)خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، خود جلو اندازی، خود بیانگریself-assurance (اسم)خود رایی، خود سری، خیره سری، خودپسندی، اعتماد به نفسself-conceit (اسم)غرور، خود بینی، خودپسندی، تحسین خود
منتمنیمنیتافادهطبل توخالیاز درون خلاء دارد و از بیرون یک عالمه ادعاخودبزرگ بینی و خود پسندیاز خود راضیاز خود راضی، رضایت از خود،+ عکس و لینک