خودفروشی کردن


معنی انگلیسی:
prostitute

لغت نامه دهخدا

خودفروشی کردن. [خوَدْ / خُدْ ف ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تکبر کردن. بخودلاف زدن.درباره خود سخنان مدح آمیز گفتن. || فاحشگی کردن. خود را برای فحشا بدیگران فروختن.

فرهنگ فارسی

تکبر کردن بخود لاف زدن درباره خود سخنان مدح آمیز گفتن .

پیشنهاد کاربران

کسبی بازی. [ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل کسبی باز. || روسپی گری. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس