خودفرمانی


معنی انگلیسی:
home rule, independence, self-government

مترادف ها

self-command (اسم)
کف نفس، خودداری، خودفرمانی

self-government (اسم)
خودداری، حکومت مستقل، خودمختاری، خودفرمانی، حکومت بر نفس، حکومت خودمختار، حکومت توده مردم

پیشنهاد کاربران

بپرس