خودستا
مترادف خودستا: خودمنش، خویشتن بین، لاف زن، متکبر، مغرور
متضاد خودستا: غیرستا، متواضع
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
بالا فروش
مترادف ها
ضربت، ضرب، خودستا، فوت
خودستا، تظاهر به پولداری
خوشی، خودستا
خودستا
خودستا، دمنده، وزنده، ماشین مخصوص دمیدن، کسی یا چیزی که بدمد یابوزد
خودستا، لاف، مباهات، رجز خوانی
خودستا، خود فروش
خودستا، خود ستایی، گزافه گو، خود فروشی
خودستا، چاخان، ادم دمدمی، ادم ابن الوقت
لافزن، خودستا، گاسگن
خودستا، ادم ماهر در بازی، بارکشی سریع
خودستا، پلنگ، ببر
خود رایی، خود سری، خودستا
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، خودستا، ادم گردن فراز
لافزن، خودستا، ادم لاف زن، خود فروش
لافزن، پرحرف، خودستا، ریشخند کن، سخریه کن
لافزن، خودستا، دروغ بزرگ و فاحش، لی لی کننده
لافزن، خودستا، گزافه گو، رجز خوان
لافزن، خودستا
پرحرف، خودستا، ادم لاف زن
خودستا
خودستا، دارای زرق و برق، ادم دعوایی و پر هیاهو و غره
خود نما، خودستا، خود فروش، متظاهر
مغرور، خود بین، خودستا
خودستا
خودستا، متظاهر
خود رای، خود سر، خودستا، سر سخت، خود پسند
خودستا
لافزن، خودستا، چاخان، متظاهر
مغرور، عالی، خودستا، ناز و عشوه، سرحال و چابک، شیک و باشکوه
لافزن، خودستا، از روی خودستایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از خود راضی. . .
گزافه گو. . .
لاف زننده ازخود
ــــــــــــــ
اوکه با ضعف توجه
بخودستایی
فیل هواکرد
قول متقن بالفاظ متین.
کویرها.
بفردوس برین. .
لاف زننده ازخود
ــــــــــــــ
اوکه با ضعف توجه
بخودستایی
فیل هواکرد
قول متقن بالفاظ متین.
کویرها.
بفردوس برین. .
خود بزرگ پندار