خودداری کردن


مترادف خودداری کردن: امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، مضایقه کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن، خویشتن داری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن

معنی انگلیسی:
abstain, avoid, contain, desist, refrain, repress, shrink, spare, stay, suppress, withhold, declination, help, keep, forbear, decline, to restrain oneself, to abstain

لغت نامه دهخدا

خودداری کردن. [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کف نفس کردن. || تحفظ. احتراس. حفظ کردن. || امساک کردن. || احتماء. || تعفف. ورع ورزیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خودداری کردن از ؛ شکیبیدن از. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کف نفس کردن یا تحفظ

واژه نامه بختیاریکا

دست ور خو گِریدِن

جدول کلمات

ابا

مترادف ها

abstain (فعل)
خودداری کردن، پرهیز کردن، امتناع کردن

eschew (فعل)
اجتناب کردن، خودداری کردن

forbear (فعل)
احتراز کردن، صرف نظر کردن، خودداری کردن، اجتناب کردن از، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، گذشتن از

withhold (فعل)
منع کردن، نگاه داشتن، خودداری کردن، دریغ داشتن، مضایقه داشتن

desist (فعل)
دست کشیدن، دست برداشتن از، باز ایستادن، خودداری کردن

refrain (فعل)
نگاه داشتن، خودداری کردن

فارسی به عربی

احتو
( خودداری کردن (از ) ) امتنع

پیشنهاد کاربران

بپرس