خودخوری

/xodxori/

معنی انگلیسی:
fret, fretfulness

لغت نامه دهخدا

خودخوری. [ خوَدْ / خُدْ خوَ / خ ُ] ( حامص مرکب ) حالت خودخور. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عمل خود خور غصه بسیار خوردن .

فرهنگ عمید

خودخور بودن، حالت خودخور.

فرهنگستان زبان و ادب

{endogenous respiration} [مهندسی محیط زیست و انرژی] مرحلۀ رشد باکتریایی در شرایط کمبود مواد غذایی که در طی آن میکرب ها از درون یاختۀ خود برای سوخت وساز بدون جبران آن استفاده می کنند

پیشنهاد کاربران

غصه خوردن سرزنش کردن خود
سرزنش کردن خود
خودخوری یا خوردن همدیگر در بین مرغ ها ( Cannibalism ) :[ اصطلاح مرغ داری] این مشکلیست که در سنین مختلف و در بین انواع مختلف مرغ ها رخ میدهد. مهم ترین دلیل رخ دادن آن نگهداری تعدادی زیاد مرغ ها در یک محل کوچک و نامناسب و کمبود منرال ها در مواد غذایی آن ها می باشد.

بپرس