خودج

پیشنهاد کاربران

کلیدواژه خُوْدَج منشعب از کلمه خدیجه و جَخْتِن و جَست زدن و خجستگی ایجاد گردیده است. کلمه خُوْدَج با توجه به مفهوم نهفته در صندوقچه ی این کلمه به تخته و سکوی پرش قابل اطلاق است سکویی که شناگران به کمک و از طریق آن آن اوج می گیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

و به لحاظ فلسفی و عرفانی منظور همین دنیا می باشد که انسان در آن به لحاظ اخلاقی و معرفتی ساخته و پرداخته و پخته می شود و برای یک عالم متعالی تر در همین دنیا رشد می کند.
کلیدواژه ی خدیجه به کسی گفته می شود که به لحاظ معرفتی و خودشناسی به درجات بالای معرفتی رسیده باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تفسیر و تحلیل کلمه ی خواجه در متن زیر تبیین شده است ؛
خواجه ؛ ریشه ی مصدر این کلیدواژه دو حرف ( خ ج ) می باشد.
ترکیب این دو حرف در ساختمان کلمات مفهوم محافظت و مراقبت و کشیده شدن و کنده شدن و تخلیه شدن و کم شدن چیزی از چیزی جهت پاکسازی و شستشو و محافظت در بعد مثبت آن و در جهت منفی به عنوان یک عمل مخرب را مفهوم می رساند.
حالا اگر بخواهیم این تعریف را بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات از زوایای مختلف بررسی کنیم تا ببینیم این کلیدواژه در جایگاه های کاربردی مختلف چه سخن سخاوتمندانه ای برای ما دارد بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛
حرف ( خ ) در قانون قلب ها به دلیل نزدیکی و نقطه ی مشترک محل صدور آوا قابل تبدیل به حروفی مثل ( ق غ گ ک ) می باشد.
حرف ( ج ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروفی مثل ( ش ژ چ س ز ) می باشد.
نزدیکترین کلمه به کلمه ی خواجه بدون تغییر مصدر در بن واژه ی کلمه ی خواجه کلمه ی خجل و خجالت می باشد که همیشه با کلمه ی کشیدن با اصطلاح خجالت کشیدن رایج می باشد. مفهوم خجالت کشیدن برای حالتی در انسان می باشد که اشتباهی در رفتار رخ داده باشد و انسان با بیزاری از آن عمل بخواهد از آن حالت خود را بیرون بکشد و بخواهد آن عمل را از خود با تکرار نکردن پاکیزه کند.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ج به حرف ش کلمه ی خش با ساختمان کامل تر آن خراش می باشد. کلمه ی خش و خراش عملی است که مفهوم کشیدن و کنده شدن چیزی از چیزی در آن قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف خ به حرف غ که به دلیل مشترک بودن نقطه ی صدور آوا و نزدیکی محل صدور آوای این دو که هر دو حرف دارای یک امتداد در صدور آوا می باشند قابل تبدیل به یکدیگر می باشند فلذا کلمه ی غش در اصطلاح غش کردن برای حالتی در انسان می باشد که انرژی زیادی از بدن کشیده می شود و بدن دچار ضعف و سستی و کسالت می شود. به گونه ای که در ادامه ی این تعریف برای کلمه ی غش کلیدواژه ی کسالت یک رابطه ی معنایی مستقیم با همدیگر دارند.
کلمه ی بعدی با آوای مشابه کلمه ی غش کلمه ی قش می باشد که در اصطلاح قش در معامله رایج می باشد. کلمه ی قش در معامله برای حالتی می باشد که انسان با کم نمودن و بیرون کشیدن مایه ی اصلی جنس و کالا و افزودن چیزی جایگزین و مشابه در معامله بخواهد تقلب انجام دهد.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ق به حرف ک کلمه ی کِش در اصطلاح کشیده شدن و کش آمدن، تعریف کم حجم شدن قابل مشاهده می شود.
کلمه ی کش با مفهوم محافظت و مراقبت در کلماتی مثل کاشی و کشیک و کیش و کشیش و حتی در اصطلاح کش تنبان مفهوم محافظت و مراقبت و حراست نمایان و قابل مشاهده است.
کلمه ی بعدی با تغییر حرف ش به حرف س کلمه ی غس با ساختمان کامل تر آن کلمه ی غسل به معنی پاکسازی و شستشو قابل مشاهده و دریافت است.
نهایتاً در پایان این تفسیر با مفهوم مشترکی که در تمام کلمات ذکر شده با یک بن واژه ی مشترک در جایگاه های کاربردی مختلف وجود داشت تعاریفی که برای کلمه ی خواجه با دو بار معنایی مثبت و منفی یا تمیزی و کثیفی ایجاد می شود به معنی شخصی که اخته شده باشد یا شخصی که با محاسبه و تحسیب و تهذیب نفس از آلودگی ها و گناهان پاکیزه شده باشد دارای معنا و مفهوم می شود.
کلمه ی خواجه که دارای یک ریشه ی دو حرفی می باشد با کلمه ی خدیجه و خُوْدَج که دارای ریشه ی ثلاثی می باشد رابطه ی معنایی و مفهومی مشترک دارد.
ریشه ی ثلاثی در کلمات باعث ایجاد یک ساختمان کامل از مفاهیم در کلمات می شود.
تات زبان ها که گویشی از زبان فارسی هست اصطلاحی دارند به نام جَخدِن یا جَختِن به معنی
جَستی زدن پریدن و پَرش و پرواز.
از آنجایی که زبان به عنوان یک ابزار ارتباط و به عنوان یک ابزار برای راهبری فاهمه برای بشر که هر چه به گذشته برگردیم ریشه هایشان بیشتر به هم می رسد و نزدیک می شوند به طوری که در قرآن اگر با شرایط زبان های امروزی نظری داشته باشیم کلمات فارسی و لاتین و آرامی و غیره در آن مشاهده می شود مثل صراط که به اصطراطو لاتین یا همان استریت انگلیسی امروزی شباهت دارد یا آتنا و عاطنا به مفهوم عطا نمودن و فراوان از این دست کلمات، کلمه خدیجه نیز با توجه به خاصیت لاتین بودن حروف در پاتیل یا غالب کلمات به مفهوم لَت خوردن حروف در یک غالب یا همان تلاطم حروف در غالب یا پاتیل کلمات مانند ملاتی در ملّاته که لت می خورد، به مفهوم کسی که اهل پرواز و پریدن یا جهش و جهاد در اخلاق و معرفت و آداب زندگی هست برداشت می شود. خودَج محل پرش یا بیرون کشیدن خود از آلودگی دنیا با مهار و کنترل نفس و خدیجه کسی که از همین خودَج یا دنیا به درجات عالیه و نهایت معرفت و شناخت خود و خداوند متعال می رسد.