خود منشی

لغت نامه دهخدا

خودمنشی. [ خوَدْ / خُدْ م َ ن ِ ] ( حامص مرکب ) بزرگی. انصاف دادگی. بزرگ منشی :
خودمنشی کار خَلَق کردنست
خصمی خود یاری حق کردنست.
نظامی.

فرهنگ فارسی

خود پرستی غرور تکبر .
بزرگی انصاف دادگی

پیشنهاد کاربران

بپرس