خودمراد. [ خوَدْ / خُدْ م ُ ] ( ص مرکب ) خودپسند. خودسر. خودکامه. خودکام. مستبد. خودرأی : خسرو ز تو بی مراد و با تست دل را چه کند که خودمراد است ؟میرخسرو ( از آنندراج ).