خود افکن

لغت نامه دهخدا

خودافکن.[ خوَدْ / خُدْ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه خودی بیفکند. آنکه منیت خود را بزیر پای خود افکند :
زن افکندن نباشد مردرایی
خودافکن باش اگر مردی نمایی.
نظامی.
کسی کافکند خود را بر سر آمد
خودافکن با همه عالم برآمد.
نظامی.
|| یکه تاز. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

آنکه خودی بیفکند آنکه منت خود را بزیر پای خود افکند .

پیشنهاد کاربران

بپرس